نقش اجتماعی بازار در دوره پهلوی دوم
ایرج پروشانی و فریدون فروتن
پس از کنارهگیری رضاخان از سلطنت و انتخابات دورهی چهاردهم مجلس شورای ملی، دکتر محمّد مصدّق با حمایت بازاریان مجدداً وارد مجلس شد. بازاریان با اینکه بیش از پیش از اوضاع اقتصادی و سیاسی ناراضی بودند، چون مصدّق را حامی و مدافع حقوق ملت میدانستند، از او حمایت میکردند. (1) در تیرماه 1331 بازاریان برای اعتراض به تعلّل مجلس سنا، در دادن رأی اعتماد به نخستوزیر مصدّق، بازارها را تعطیل کردند و از آیتالله کاشانی خواستند که اعلامیهای مبنی بر اعتصاب عمومی بازار صادر کند. دو روز بعد سناتورها با اکثریت ضعیفی به نخستوزیری مصدّق رأی دادند. مصدّق که دورهی زمامداری خود را کوتاه میدید در 25 تیرماه بر سر معرفی اعضای دولت خود، به خصوص وزارت جنگ، از نخستوزیری استعفا کرد. انعکاس کنارهگیری او باعث شد که از بعدازظهر روز 26 تیرماه بیشتر مغازههای خیابانها و بازار تهران تعطیل شود. روز 28 تیرماه با اشارهی شاه، 42 نفر از وکلا، (کمتر از حدّ مجاز؛ حدّاقل میبایست سه چهارم از کلّ نمایندگان حضور میداشتند)، با چهل رأی به زمامداری احمد قوام (قوام السلطنه) رأی تمایل دادند. براساس همین رأی، شاه فرمان نخستوزیری را با لقب «جناب اشرف» به نام او صادر کرد. قوام السلطنه که با زمینهسازی قبلی و توافق مشترک انگلستان و امریکا و حمایت اشرف پهلوی (خواهر شاه) روی کار آمده بود، قصد داشت که به کمک ارتش شاه، جنبش مردم ایران را سرکوب کند. او حتی برای تفوّق بیشتر بر اوضاع ناآرام کشور، از شاه خواسته بود که فرمان انحلال مجلسین را صادر کند. (2) توطئهی برکناری مصدّق و روی کارآمدن قوام، همراه بود با انتشار اعلامیههای جبههی ملی و اعلام آمادگی نمایندگان آن به مقاومت، و سوگند حمایت از مصدّق، و همچنین سخنان و اعلامیههای تأکیدآمیز آیتالله کاشانی بر اینکه قوام خائن است و باید کنار برود، و مصدّق برای ادامهی نهضت ملت باید بازگردد. (3) سپیدهدم روز دوشنبه سیتیرماه، پیش از طلوع آفتاب، تانکها، زرهپوشها، و کامیونهای ارتش که حامل سربازان و پاسبانان بود، در نقاط مختلف شهر مستقر شدند و کلیهی نقاط حسّاس و مهم پایتخت از جمله بازار را اشغال کردند. اوّلین برخورد در ساعت هفت صبح در بازار تهران با تیراندازی به سوی جمعیّت آغاز شد. حوالی ظهر، زد و خورد در میدان بهارستان، اکباتان، ناصرخسرو، و بازار به اوج شدّت رسید. ضمناً بازارهای آبادان، کرمان، شیراز، تبریز، اصفهان، رشت، قم، کرمانشاه، و قزوین نیز به پشتیبانی از مصدّق و قیام سیتیر تعطیل شد. (4) در اصفهان، رئیس شهربانی گزارش داد که هزار تن از پیشهوران و اعضای صنفهای مختلف، دکانهای خود را بسته و به حمایت از مصدّق در تلگراف خانه گرد آمدهاند. (5) با اوجگیری قیام در پایتخت، به تدریج آثار نافرمانی در صفوف نظامیان ظاهر شد. خطر پیوستن افسران و سربازان به مردم، شاه را نگران ساخته بود. ساعت چهار بعدازظهر به دستور شاه، نیروهای ارتش عقبنشینی کردند و متعاقب بازگشت نظامیان، قوام مجبور به استعفا شد. دکتر مصدّق بار دیگر به زمامداری رسید و برای نخستینبار وزارت جنگ در اختیار دولت قرار گرفت. اشرف پهلوی و مادرشاه به جرم توطئه علیه نهضت ملی مردم، به خارج از کشور تبعید شدند، و آیتالله کاشانی به ریاست مجلس انتخاب شد. (6)
حکومت مصدّق اوّلین حکومتی بود که پس از سالها مبارزه با عنوان حمایت از ملت روی کار آمده بود. لذا همهی مردم سعی میکردند صمیمانه از او حمایت کنند. بازاریان با تعطیل کردن بازار، شرکت در تظاهرات، و خرید اوراق قرضهی ملی از حکومت مصدّق پشتیبانی میکردند. به هنگام تحریم جهانی خرید نفت ایران، بازاریان با کوشش خود در صادرات محصولات غیرنفتی از 4.390 میلیارد ریال در 1330 ش به 8.425 میلیارد ریال در سال 1332 ش حمایت قاطعانهی خود را از حکومت مصدّق به اثبات رساندند. از میان احزاب و دستههای سیاسی که به جبههی ملّی پیوستند و رهبری مصدّق را در پیکار با استثمار شرکت نفت و دولتهای دست نشانده پذیرفتند، «مجمع مسلمانان مجاهد» وابسته به آیتالله کاشانی، با رهبری شمس قناتآبادی، متشکّل از افرادی از اصناف و کسبه بود که تا تیرماه 1331، در کنار نهضت ملّی و جبههی ملّی باقی ماند؛ ولی پس از آن تاریخ همراه با آیتالله کاشانی از مصدّق جدا شد و به مبارزه با او پرداخت و اکثر بازاریان همراه او از وی جدا شدند. رهبر این مجمع نیز پس از کودتای 28 مرداد به استخدام مستقیم دربار درآمد و مجمع از بین رفت. بازاریان، یعنی قشرهای متوسّط و پایین تجّار و کسبه، از نیروهای مؤمن به هدفهای جبههی ملّی ایران بودند و در دوران حسّاس مبارزه، با تعطیل بازار و شرکت در تظاهرات، از نهضت ملی پاسداری میکردند. پس از کودتای 28 مرداد نیز بازار به مبارزه و مقاومت علیه استبداد ادامه داد و گروهی از بازاریان، زندان و تبعید دستگاه را با سرافرازی تحمل کردند. (7) فکر «مقاومت» که از فردای کودتای 28 مرداد نشئت گرفته بود، انگیزهای شد تا چند تن از مردان شریف ایران که از مقاصد دشمن در سرکوب ساختن نهضت ملّی ایران آگاهی یافته بودند، هستهی اصلی «نهضت مقاومت ملّی ایران» را تشکیل دهند. عملیّات «نهضت مقاومت ملّی ایران» در مقابله با حکومت کودتا که با بیرحمی و سبعیّت به میدان آمده بود و قصد داشت با مسخ تودهها، خریدن افراد ضعیف و مرعوب ساختن مبارزان سختکوش، هر نوع حرکت مخالفی را در نطفه خفه کند، از همان فردای کودتا یعنی 29 مرداد 1332 آغاز به کار کرد. حکومت نظامی دولت زاهدی که در اوّلین اعلامیهی خود، لزوم تعطیل عومی را تا دستور ثانوی اعلام کرده بود، عصر روز جمعه 30 مرداد، دستور باز کردن بازار و ادارات را از رادیو صادر کرد؛ ولی بازاریان دکانهای خود را باز نکردند. عمال کودتا که با وجود تهدید و تخویف بازاریان، نتوانستند موفق به باز کردن بازار شوند، پس از 18 روز تعطیلی، به حیله متوسل شدند و این خبر را منتشر ساختند که کسبه و مردم بازار تا مراجعت شاه به ایران، حاضر به باز کردن دکانهای خود و شروع به کسب و کار نیستند. در این موقع، پس از مشورت با عدهای از بازاریان و با توجه به عدم امکان ادامهی تعطیل بازار به مدت طولانی و نیز به منظور خنثی کردن تبلیغات دولت، دستور بازگشایی بازار و دیگر دکانها در سطح شهر، قبل از ورود شاه، صادر شد. این دستور طی اعلامیهای به امضای آیتالله حاج سیدرضا زنجانی (از مؤسّسان اصلی و فعال نهضت مقاومت)، آیتالله رسولی، و آیتالله رضوی قمی صادر شده بود. متعاقب این دستور، بازاریان و کسبه دکانهای خود را باز کردند. (8) در نیمهی دوم شهریور، یعنی دو هفته پس از کودتا، سازمان مخفی و نوبنیاد نهضت مقاومت ملّی که نمایندگان بازار از اعضای رسمی آن بودند، اعضای کمیتهی مرکزی را انتخاب کرد. (9) از میان کمیتههای فرعی، کمیتههای دانشگاه تهران و بازار، مرکز ثقل نیروی مقاومت در برابر حکومت کودتا بودند و فعّالترین نهاد سیاسی نهضت مقاومت به شمار میرفتند. بازاریان در این کمیته به رغم خشونتهای فرمانداری نظامی، تیمور بختیار، و خراب کردن سقف بازار، و زندان و تبعید، از پای ننشستند و به مبارزه ادامه دادند. (10)
مبارزه با رفراندوم شاه
برنامهی انقلاب شاه و ملت (یا «انقلاب سفید») چند هفته پس از بازگشت شاه از آمریکا و قول و قرارهایی که گفته میشد به کندی داده است، در ایران به اجرا درآمد. انقلاب سفید که میتوانست دهقانان (غیرسیاسی) ایران را دست کم برای یک دورهی حسّاس به پشتیبانی شاه برانگیزاند، ملّا کان را به عنوان یک طبقه به همراه پایگاه اقتدارشان از میان بردارد، و جماعات نسبتاً مستقل و بالقوه خطرناکی مانند بازار و به خصوص پیشوایان مذهبی را محدود کند، در ششم بهمن 1341 از طرف شاه به آراء عمومی گذاشته شد. برنامههای انقلاب سفید، جبههی ملّی و حزب توده را دچار سرگشتگی همه جانبهای کرده بود، زیرا در چارچوب قواعد نظری آنها نمیگنجید. رهبران جبههی ملی که در مقابل رفراندوم به کلی غافلگیر شده بودند، در آستانهی برگزاری رفراندوم بیانیهای منتشر ساختند که بخش اعظم آن به بحث دربارهی فقدان آزادی در کشور اختصاص داشت و ضمناً در خاتمه به مردم توصیه میکرد که در برابر رفراندوم بگویند: اصلاحات آری، دیکتاتوری نه. این نمونهی شاخص عملکرد رهبری بود که کمتر میتوانست حتی هواداران خود را به روشنی راهنمایی کند. اما در این میان شدیدترین و صریحترین مقاوت از سوی آیتالله خمینی نشان داده شد که به تدریج رهبری تمام جنبش را به دست گرفت و مظهر آن شد. (11) روز 2 بهمن 1341 آیتالله خمینی - طی اعلامیهای که در تهران و شهرستانها پخش شد - رفراندوم را خلاف اصول و غیرقانونی اعلام کرد. (12) هنوز ساعتی از نشر و پخش این اعلامیه نگذشته بود که موج عظیم و خروشانی تهران را فرا گرفت. بازاریان و کسبهی جنوب تهران، دست از کار کشیدند و به خیابانها ریختند. بازار یکسره تعطیل گردید. مغازههای جنوب تهران تا حومهی توپخانه، سرچشمه و بهارستان بسته شد. فریاد «رفراندوم قلابی مخالف اسلام است» در آسمان تهران طنین افکند. (13) روز 4 بهمن 1341، شاه که به عنوان زیارت و در حقیقت قدرتنمایی وارد قم شده بود، طی نطقی که در فلکهی آستانه ایراد کرد، مخالفان را با کلماتی زشت و زننده سخت مورد حمله قرار داد . شاه که در نظر مجامع بینالمللی، از لحاظ سیاسی و نظامی، مردی استوار و قدرتمند محسوب میشد و در مدت بیست و دو سال سلطنتش سعی میکرد با تظاهر به دینداری و حفظ شعائر اسلامی، ایراد سخنان ملیح و ظاهر فریب، و رعایت ادب، نظر عامهی مردم مسلمان و برخی از علمای عالیمقام را به خود جلب کند، آن روز در فلکهی آستانهی قم با عصبیّت و آزردگی از اتّحاد مردم و بازار، با روحانیان سخن گفت. سخنان وی نشانهی ضعف و زبونی قدرت شاه در مقابل قیام مردم بود. (14) مخافت، اعتصاب، و تظاهرات محدود به تهران نبود؛ استانها و شهرستانهایی مانند، آذربایجان، گیلان، خوزستان، فارس، اصفهان، کرمان، کرمانشاه، یزد، کاشان، رفسنجان، نجفآباد از جاهایی بودند که مردم در آنجا با بستن بازارها و مغازهها مخالفت خود را با رفراندوم شاه ابراز داشتند. (15)قیام 15 خرداد 1342
محرّم که فرا رسید، آتش مبارزات مردم علیه رژیم زبانه کشید. روزهای 13 و 14 خرداد / 10 و 11 محرّم تظاهراتی در تهران و قم علیه رژیم و به طرفداری از آیتالله خمینی برپا شد که منجر به برخوردهایی میان مردم و مأموران نظامی شد. انتشار خبر دستگیری آیتالله خمینی در صبح روز 15 خرداد، با اعتراض وسیع طبقات مردم، روبرو شد. در تهران، مغازهها تعطیل شدند. تظاهرات میدان بارفروشها و بازار در میدان اگر به اوج خود رسید. بازاریان تهران که در تاریخ مبارزات خود، همواره نقش اساسی را به عهده داشتند، اینک نیز پشتسر روحانیان مبارز ایستادند و از هیچ فداکاری دریغ نورزیدند. (16) آگاهی مردم از سلامت آیتالله خمینی، تا حدودی از تشنّج عمومی کاست و بازاریان پس از چهارده روز اعتصاب، بازارها را گشودند. به دنبال بازشدن بازار تهران، در شهرستانها نیز اعتصاب شکسته و مغازهها باز شد. (17) حکومت شاه که هنوز از ضربهی قیام 15 خرداد فراغت نیافته بود، با تحریم انتخابات مجلس از طرف روحانیان مجاهد روبرو شد. به دنبال اعلامیهای که روز شنبه 13 مهر 1342 از طرف مقامات برجستهی روحانی و بازرگانان تهران و جبههی مسلمانان آزاده (جمعیت مؤتلفهی اسلامی) صادر شد، بازارها و اکثر دکانهای خیابانها بسته و تظاهرات وسیعی در حومهی بازار به وقوع پیوست. این تظاهرات تا آنجا ادامه یافت که حکومت ناچار شد برای سرکوبی آن، بازار و حومهی آن را اشغال نظامی کند و درِ مسجد شاه را ببندد. همزمان با اعتصابات بازار تهران، بازارهای بسیاری از شهرستانها و از جمله بازار قم بسته شد. (18) گسترش مبارزات مردمی موجب شد که حکومت، آیتالله خمینی را در 13 فروردین 1343 آزاد کند. به همان مناسبت در بازارها و خیابانها چراغانی شد و مردم شیرینی پخش کردند.سالگرد قیام پانزده خرداد و فاجعهی خونین فیضیّه که قرار بود در تهران از طرف مردم مجاهد بازار، طیّ مراسمی در مسجد جامع برگزار گردد، از طرف حکومت منع شد. پلیس، مسجد را محاصره نمود و از ورود مردم به مسجد به شدّت جلوگیری کرد. جمعیت مؤتلفهی اسلامی، که شورای مرکزی آن در سال 1342 پدید آمده بود و همگی از کسبه و تجّار بازار تهران بودند، به این مناسبت (نخستین سالگرد فاجعهی خونین مدرسهی فیضیّه) اعلامیهی افشاگرانهای منتشر کرد. (19)
تبعید آیتالله خمینی و اعدام منصور
اسدالله علم، پس از سپری کردن یک دهه از سیاهترین دوران تاریخ ایران، حکومت را به منصور سپرد. حسنعلی منصور لایحهی مصونیت مستشاران نظامی آمریکا و همراهانشان (کاپیتولاسیون) را به مجلس برد و به تصویب رساند، و برای خدمت به شاه و آمریکا، آیتالله خمینی را که به تصویب لایحه اعتراض کرده بود به ترکیه تبعید کرد. خبر ناگوار و تکاندهندهی تبعید آیتالله خمینی به ترکیه موجب تأثر و اندوه فراوان ملّت مسلمان شد. در بازارها تظاهرات باشکوهی از طرف بازاریهای مبارز برپا شد و پس از مدتی در مسجد سید عزیزالله و نیز در مسجد صاحبالزمان (مقابل کارخانهی پپسیکولا) مراسمی برگزار شد. مراسم مسجد صاحبالزمان منجر به تظاهرات خیابانی و زدو خورد مردم با پلیس شد. در مسجد سیدعزیزالله، قطعنامهای علیه تجاوزات پیدرپی هیئت حاکمه که منجر به تبعید آیتالله خمینی به ترکیه شده بود، توسط جمعیت مؤتلفهی اسلامی تهیه و قرائت شد. (20) در بهمن 1343، درست در زمانی که دولت منصور احساس میکرد هیچ مانعی در سر راه ندارد، صدای شلیک گلولهای در میدان بهارستان پیچید. حسنعلی منصور در مقابل مجلس به دست محمد بخارایی از پای درآمد. گروه محمّد بخارایی که پس از مطالعات و بررسیهای همهجانبه، به مبارزهی مسلّحانه و از میان برداشتن مهرههای اصلی حکومت دست زده بود، در درون جمعیت هیئتهای مؤتلفهی اسلامی شکل گرفت. (21) بخارایی و دو نفر دیگر، همراه محمّد صادق امانی، که عضو شورای مرکزی مؤتلفهی اسلامی بود، دستگیر و اعدام شدند. متین دفتری، برادرزاده و داماد مصدّق و عضو جبههی ملی که به گفتهی بولستر، دبیر دوّم سفارت آمریکا، منبع قابل اطمینانی برای دادن اطلاعات دربارهی فعّالیت سیاسی مخالفان بود، دربارهی اعدام منصور گفت که از میزان کم ابراز احساسات عمومی نسبت به مرگ منصور حیرت کرده است. وی انتظار اعلام یک دورهی عزاداری رسمی را داشت. او گفت که قانع شده بود سه مرد جوانی که در ماجرا شرکت داشتند، مستقیماً وابسته به هیچ گروه مذهبی یا سیاسی نبودند، اگرچه به نظر وی امکان داشت که این جرم به یکی از گروههایی از این قبیل منتسب شود. متین دفتری ادعا کرد که بسیاری از تجّار بازار که فقط وابستگی ضعیفی با سه جوان داشتند برای بازجویی دستگیر شدهاند. این تحوّلی بود که کینهها را در بازار بر میانگیخت، و توضیح دادکه بازار نهادی است که مهار کردن آن برای مصادر امر مشکل است. (22)انقلاب اسلامی (1356 - 1357)
پس از خرداد 1342 و اعدام منصور در بهمن 1343، مبارزات مسلحانه و مخفی در حدود دوازده سال طول کشید و منجر به تشدید سرکوب کردن بازار در 1354 ش شد. ناتوانی و بیلیاقتی حکومت شاه در پیشبرد هدفهای اقتصادی، که متّکی به درآمدهای نفتی بود، با بررسی برنامهی پنجم (1352 - 1357 ش) آشکار شد. آهنگ تورّم ناشی از شکست برنامههای جاهطلبانهی توسعه و پیشرفت که از 1352 ش شروع شده بود، به جایی رسید که شاه برای چارهجویی در برابر مشکلات اقتصادی و جلوگیری از نرخ فزایندهی کالاهای اساسی، ضمن وارد کردن مقادیر زیادی گندم، شکر و گوشت، اصناف و کسبه را به بهانهی گرانفروشی زیر فشار قرار داد. قانون جدید نظام صنفی مصوب 1350 ش (پس از قانون نظام صنفی در 1326 ش و لغو آن در 1348 ش)، که در آن تشکیل اتاق اصناف پیشبینی شده بود، در 1354 ش با نظر وزیر بازرگانی و حزب رستاخیز، به شکل نوینی به اجرا درآمد. حزب رستاخیز، صدها دانشجو را به عنوان «تیمهای ناظر» برای نظارت بر قیمتها به بازار فرستاد. اتاقهای اصناف یا دادگاههای صنفی، که با نظر سازمان اطلاعات و امنیّت کشور (ساواک) فعالیت میکردند، هزاران تن از دکانداران را جریمه، پروانهی کسب صدها تن را لغو و هشتصد دکاندار را به زندانهای دو ماه تا دو سال محکوم کردند. این اقدامات که روشن میکرد قصد حکومت مبارزه با گرانفروشی نیست، بلکه مبارزه با اصناف و فشار به کسبه و مغازهداران است، جز نارضایتی مردم نتیجهای نداشت. (23) اصناف در اجرای این اقدامات شدید، با دولت همکاری نکردند، در نتیجه وزیر بازرگانی 17 تن از آنان را از عضویت اتاق اصناف تهران، برکنار و بیشتر اتاقهای اصناف را در سراسر کشور منحل کرد. (24) یکی از بازاریان به یک خبرنگار خارجی گفت: انقلاب سفید شاه به صورت انقلاب سرخ درآمده است. سایر اقدامات حکومت مانند تبلیغ و ترویج شیوههای زندگی غربی، نقض ضوابط و شعائر اسلامی، محکومیت و شکنجه و اسارت مبارزان مسلمان، غارت ثروت کشور به دست عمّال حکومت، جلوگیری از حجاب دانشآموزان دختر در مدارس، فساد و فحشای رایج در جامعه، و بالاخره سلطهی روزافزون آمریکا بر حیات اقتصادی کشور از جمله عوامل تعیین کنندهای بودند که بازار را به مبارزه سختتر با حکومت شاه و هم پیمان شدن با نهضت اسلامی ترغیب میکردند. سالهای 1356 تا 1357 ش فعالیتهای بازاریان بیشتر شامل شرکت در تظاهرات و راهپیماییها، ترتیب دادن مجالس وعظ و سخنرانی، چاپ و پخش اعلامیههای مراجع و علما، و برگزاری مراسم هفتم و چهلم شهدا و تأمین هزینهی فعالیتهای مبارزاتی بود. اما نخستین حادثه در 19 دی 1356 رخ داد. شاه به پشتوانهی ساواک، مقالهی توهینآمیز «ایران و استعمار سرخ و سیاه» را که حاوی اهانتهایی به رهبری نهضت بود، در روزنامهی اطلاعات، که در آن زمان بیسرپرستتر از دیگر روزنامهها بود، پس از مقاومت هیئت تحریریه به چاپ رساند. بازاریان و طّلاب و دانشجویان به هم پیوستند و به خیابانها ریختند. همه آمادهی شهادت بودند، در قم نمایندگیهای روزنامهی اطلاعات و دفتر حزب رستاخیز به آتش کشیده شد. شلیک گلولههای نظامیان، خیابان چهارمردان قم را به خون کشید. (25) جامعهی بازرگانان و پیشهوران بازار تهران در اعلامیهای که در 27 دی 1356 صادر کرد، ضمن محکوم کردن مقالهی روزنامهی اطلاعات و اهانت به آیتالله خمینی، از بازاریان درخواست کرد تا به نشانهی اعتراض به دولت در کشتار مردم قم، روز 29 دی 1356 را تعطیل کنند. (26) این حوادث سرآغاز نهضتی بود که تا سیزده ماه بعد ادامه یافت. در این مدت اعتصابهای پیدرپی بعضاً منجر به تعطیل شدن بازارها و دکانها میشد و تعطیل شدن بازارها، بحران اقتصادی به وجود میآورد. بازار قم، نخستین بازاری بود که از 19 دی 1356 تا سقوط حکومت پهلوی بارها تعطیل شد. بازار اصفهان نیز با تعطیلات مکرّر خود، ضرباتی بر حکومت وارد ساخت. (27) فریاد اعتراض مردم هر روز بلندتر میشد. در طول نه ماه آخر سال 1356 ش، چندین نامهی سرگشاده برای شاه و نخستوزیر و دیگر مقامات دولت، در اعتراض به اوضاع کشور، ارسال شد. همچنین دهها اعلامیه و بیانیه از سوی شخصیتهای ملّی و مذهبی از جمله بازاریان در سراسر کشور انتشار یافت. (28) روز بیست و نه بهمن، چهلمین روز وقایع قم بود. بازارها و حوزههای علمیه، تعطیل و مجالس ترحیم کشته شدگان آن حوادث خونین برپا شد. همانروز، تبریز قیام کرد و با تظاهرات گسترده و خونین خود آتش به جان حکومت زد. حوادث تبریز، ضعف و زبونی حکومت شاه را آشکار کرد. تظاهرات چهلم تبریز تقریباً جنبهی سراسری پیدا کرد. مردمِ اصفهان، شیراز، یزد، جهرم، و اهواز با برپایی مراسم چهلم تبریز، کشتههایی دادند. یزدیهایِ آرام و تاجر پیشه با بستن بازار و مراکز اداری و حضور در مساجد آمادهی قیام شدند. در تهران مجالس یادبود و سخنرانی در مساجد بزرگ بازار با همکاری روحانیان و استقبال فوقالعادهی مردم، از اداری و بازاری، برگزار شد. (29) اعتصابها آخرین تیر ترکش ملّت بود. جامعه بازاریان و پیشهوران پس از توافق برای اعتصاب سراسری با برخی از گروههای ملّی و مذهبی، در تاریخ 12 خرداد 1357، اعلامیهای صادر کرد. در پی این دعوت بازار شهرهای اصفهان، شیراز، اهواز، مشهد، تبریز، قم و بازار تهران با موفقیت تعطیل شدند. (30) نخستین تعطیل عمومی بازارهای سراسر ایران، در تاریخ 24 مهر 1357 در پی دعوت آیتالله خمینی، به مناسبت چهلمین روز شهدای جمعهی سیاه (17 شهریور، قتلعام مردم بیدفاع در میدان ژاله) اتفاق افتاد. (31) مصادف با این ایّام، اولین واکنش شاه - در برابر توجه افکار عمومی جهان به «نوفل لوشاتو» - اعزام سفیرش در فرانسه، به وزارت خارجه آن کشور بود، تا به کمک کارشناسان حقوقی، محدودیتهایی را برای فعالیتهای آیتالله خمینی ایجاد کند. با انتشار این خبر در ایران، بازاریان فوراً دست به اعتصاب زدند، بازارها را بستند و تهدید کردند که خرید و فروش کالاهای ساخت فرانسه را تحریم خواهند کرد. (32) توالی اعتصابها، در سالهای 1356 - 1357 ش، که بیشتر منجر به تعطیل شدن مراکز اقتصادی از جمله بازار شده بود، علاوه بر اثرات سیاسی، تزلزل اقتصادی حکومت را هم در پیداشت. فلج کردن اقتصاد عمومی کشور بسیار هولناک، و از آن هولناکتر توقف چرخ زندگی روزانه مردم و خطرها و زیانهای ناشی از آن بود. بازار برای جلوگیری از این خطر، دست به ابتکار عمل زد و با تشکیل تعاونیهای محلی، مایحتاج اولیهی هر محله را به دست افراد نیازمند میرساند. به این منظور کمیتههای مختلفی تشکیل شد: «کمیتهی رسیدگی به امور زندانیان» که به نیازهای واقعی زندانیان و خانوادههای آنان کمک میکرد؛ «کمیته رسیدگی به امور اعتصابکنندگان» که مشکل آنان را بررسی و رفع میکرد و به شاگردها، دلالها، باربرها، و کارگرانی که درآمد آنها از دستمزد کار روزانه بود و اعتصابها آنها را بیکار کرده بود، کمک مالی میکرد؛ همین کمیته، حقوق کارمندان و کارگران اعتصابی و دولتی را، مانند شرکت نفت و روزنامهی کیهان میپرداخت؛ «کمیتهی رسیدگی به خانوادهی شهدا»؛ «کمیتهی رسیدگی به امور مبارزان» که با واسطهی آن بسیاری از بازرگانان متدیّن و ثروتمند، مبلغ لازم را در اختیار گروههای انقلابی قرار میدادند؛ «کمیتهی چاپ و پخش» که امور چاپ و تکثیر و توزیع اعلامیهها، نوارها و خبرنامهها را به عهده داشت؛ «کمیته انتظامات» که نظم محلهها، بازارها، و انتظامات راهپیماییها و مراسم را تأمین میکرد و از سرقتهایی هم که ممکن بود از طرف حکومت یا برخی افراد فرصتطلب صورت گیرد، جلوگیری میکرد. بعدها کمیتهی انقلاب اسلامی با عضویت افراد این کمیتهها شکل گرفت. هزینههایی که در راههای گوناگون انقلاب به مصرف میرسید، به ویژه با کمکاری، بیکاری، و اعتصابهای گستردهای که پیشآمد، بر کسی پوشیده نیست. مردم متدیّن بازارهای سراسر کشور، علاوه بر تحمّل عقبافتادگیهای تجاری و کسبی، تحمّل هزینههای ناشی از تعطیلیهای پیوسته، انواع مخارج انقلاب را به عهده گرفتند. بیشترین رقم هزینهها، همانها بود که بازرگانان و بازاریان و کاسبان بازارها و میدانها و خیابانها و گذرها و ... در اختیار میگذاشتند. کمکهای مالی بازاریان در همهی احوال، چه قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب، به نبوغ و شکوفایی اندیشههای اسلامی کمک کرد. از جمله کمکهای مالی و مؤثر بازاریان در قبل از انقلاب، کمک به ساختن بنای مسجد اعظم قم، تأسیس مدارس ویژهی اسلامی مانند علوی، رفاه، روشنگر، احداث بنای حسینیهی ارشاد، کمکهای مالی به مجاهدین خلق از سال 1347 ش، و کمکهای مالی به حرکتهای مسلحانهی شهید اندرزگو، وابسته به فداییان اسلام، بود. پس از پیروزی انقلاب، بازار کماکان طرفدار انقلاب بود. ارسال کمکهای مالی و جنسی بازاریان به جبههها در طول جنگ تحمیلی و اعزام نیروهای بسیجی از جمله فعالیتهای آنان به شمار میرود.پینوشتها
1. کاتوزیان، ج 2، ص 43.
2. نجاتی، 1369ش، ص 225؛ مدنی، ج 1، ص 233-234.
3.مدنی، ج 1، ص 234 - 239.
4.ترکمان، ص 323، 348-350، 359؛ نجاتی، 1369 ش، ص 227 - 228.
5.ترکمان، ص 199.
6. نجاتی، 1369 ش، ص 230.
7.همان، 1369 ش، ص 91.
8.همان، 1371 ش، ج 1، ص 101 - 102.
9.همان، ج1 ، ص 103.
10.همان، ج 1، ص 107-108؛ کاتوزیان، ج 2، ص 79.
11. کاتوزیان، ج 2، ص 119 - 121.
12.نجاتی، 1371 ش، ج 1، ص 224؛ روحانی، ص 232.
13.روحانی، ص 233؛ بهنود، ص 482.
14.نجاتی، 1371 ش، ص 225، به نقل از روزنامه کیهان، 4 بهمن 1341 ش؛ بهنود، ص 483 - 484؛ روحانی، ص 244.
15. روحانی، ص 268.
16. روحانی، ص 483 - 484؛ نجاتی، ج 1، ص 235.
17. روحانی، ص 558؛ بهنود، ص 491.
18.روحانی، ص 607-608.
19.همان، ص 631-633.
20.همان، ص 782 - 784.
21.نجاتی، 1371 ش، ج 1، ص 311؛ روحانی، ص 810 - 825؛ بازرگان، ص 22؛ بادامچیان و بنایی، ص 35؛ 37-38؛ بهنود، ص 511.
22. احزاب سیاسی در ایران، بخش دوّم، ص 11.
23.نجاتی، 1371ش، ج 2، ص 36-39؛ اطلاعات، 1354 ش، 23 و 26 تیر، 3 و 26 شهریور، 5 مهر.
24.اطلاعات، 1354 ش، 18 و 29 مرداد، 8 شهریور.
25. بهنود، ص 741-742؛ نجاتی، 1371 ش، ج 2، ص 62-70.
26. نجاتی، 1371 ش، ج 2، ص 72 ، 535.
27. بادامچیان، روزنامهی رسالت، 22 اسفند 1356.
28. نجاتی، 1371ش، ج 2، ص 21.
29. بهنود، ص 749 - 751؛ بازرگان، ص 28.
30. بازرگان، ص 27، 45.
31. اطلاعات، 24 مهرماه 1357.
32. بهنود، ص 799.
فریدون آدمیت، هما ناطق، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشدهی دوران قاجار، تهران، 1356 ش، ابناثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت 1965 - 1966 .
ابناخوه، آیین شهرداری در قرن هفتم، ترجمهی جعفر شعار، تهران 1367 ش.
ابن بطوطه، سفرنامهی ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران 1359 ش .
ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، حیدرآباد دکن 1359 ش.
ابنکثیر، البدایة و النهایة فی التاریخ، [قاهره] 1351/1358.
محمدبن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل تجارب الامم، چاپ آمد روز، قاهره 1916.
احزاب سیاسی در ایران، ترجمه و تنظیم دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، تهران 1366 - 1367 ش.
احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران دورهی قاجاریه، تهران 1359 ش.
اسدالله بادامچیان، علی بنایی، هیئتهای مؤتلفهی اسلامی، تهران 1362 ش.
مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، تهران 1363 ش.
محمّدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران 1323 - 1363 ش.
مسعود بهنود، دولتهای ایران از سید ضیاء تا بختیار، تهران، 1368 ش.
محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، چاپ علیاکبر فیاض، مشهد 1356 ش.
تاریخ ایران کیمبریج: از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان، ترجمهی حسن انوشه، تهران 1366 ش.
محمد ترکمان، قیام ملی سیام تیر به روایت اسناد و تصاویر، تهران 1361 ش.
یحیی دولتآبادی، تاریخ معاصر، یا، حیات یحیی، تهران 1362 ش.
حمید روحانی، بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی در ایران، تهران 1358 ش.
اراز محمّد سارلی، ترکستان در تاریخ، نگرشی بر ترکستان در نیمهی دوّم قرن نوزدهم، تهران 1364 ش.
حسین سلطانزاده، «بازارها در شهرهای ایران»، در شهرهای ایران، چاپ محمّد یوسف کیانی، تهران 1366 ش.
صباح ابراهیم سعید شیخلی، اصناف در عصر عباسی، ترجمهی هادی عالمزاده، تهران 1362 ش.
هلال بن محسن صابی، تاریخ الصابی، قاهره 1337/ 1919.
محمّدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، چاپ دخویه، لیدن 1879 - 1901، چاچ افست تهران 1965.
عباس میرزا قاجار (ملکآرا)، شرح حال عباس میرزاملکآرا برادر ناصرالدین شاه، مقدمهای از عباس اقبال، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1361 ش.
ویلیام فرانکلین، مشاهدات سفر از بنگال به ایران در سالهای 1787-1786 میلادی، ترجمهی محسن جاویدان، تهران 1358 ش.
ریچارد نلسون فرای، بخارا دستاورد قرون وسطی، ترجمهی محمود محمودی، تهران 1365 ش.
محمدعلی کاتوزیان (همایون)، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمهی محمّدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران 1366 - 1368 ش.
فیروز کاظمزاده، روس و انگلیس در ایران، ترجمهی منوچهر امیری، تهران 1371 ش.
کتاب نارنجی: اسناد سیاسی وزارت خارجه روسیه تزاری دربارهی رویدادهای انقلاب مشروطه ایران، ترجمهی پروین منزوی، تهران 1368 ش.
نیکی کدی، تحریم تنباکو در ایران، ترجمهی شاهرخ قائم مقامی، تهران 1356 ش.
مفضل بن سعد مافروخی، محاسن اصفهان، چاپ جلالالدین حسینی، تهران 1382.
جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، [قم] 1361 ش.
عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورهی قاجاریه، تهران 1341 - 1343 ش.
مرتضی مطهری، «مشکل اساسی در سازمان روحانیّت» در بحثی دربارهی مرجعیت و روحانیت، [بیتا.].
حسین مکی، تاریخ بیست سالهی ایران، تهران 1323 - 1325 ش.
ناصرخسرو، سفرنامهی ناصرخسرو، چاپ محمّد دبیر سیاقی، تهران 1335 ش.
محمّدبن علی ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران 1346 ش.
غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج سالهی ایران (از کودتا تا انقلاب)، تهران 1371 ش.
ـــــ ، جنبش ملّی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، تهران 1369 ش.
وقایع اتّفاقیه: مجموعه گزارشهای خفیهنویسان انگلیس، چاپ سعیدی سیرجانی، تهران 1362 ش.
محمّدبن عبدالملک همدانی، تکملة تاریخ الطبری، بیروت 1959.
Grand dictionnaire encyclopédique Larousse, Paris 1980 - 1985 ,s.v.v. “Agora”, “Forum”.
Eugen Wirth, “Zum Problem des Bazars (Sūq, çārşi)”, in Der Islam, LI (1974), LII (1975).
منبع مقاله :
پروشانی، ایرج و دیگران؛ (1389)، بازار در تمدن اسلامی، ترجمهی سعید اربابشیرانی، تهران، نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}